آدمهای این شهر
مثل باد شده اند
باورت را عریان میکنند
امیدت را زخم می زنند
بوی زمستان میدهد پیرهنشان
نام بهار بر خویش می نهند
هر چه نامرد تر و دروغگوتر
مدعی تر
انتقامجو راه گم کرده ای هستند
که بغض خویش
بر دلی دیگر می بارند
سیل می شوند و
می برند
و تو که خیال میکنی
نمی خوانمت
رنگ لرزان چشمان تو هم
روز آمدن
نقش رفتن داشت
من دیریست به این پایان خو کرده ام
فقط ویرانم نکرده
برو ........
لیلا هژیر
9 امتیاز + / 0 امتیاز - 1391/09/03 - 01:02